روزی همه پرواز خواهیم کرد...خوشا کبوتری که در آغوش جفتش جان دهد...
ترس از مردن ندارم...تنها ترس من از روزی هست که وقت رفتن برسه و تو کنارم نباشی...
تنها ترس من از ندیدن تو هست وقت رفتن...تنها ترس من از ندیدن تو هست...
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا من رو با این ترس امتحان نکن ...
از خواب برگشتم به تنهایی
پل میزنم از تو به زیبایی
چشمامو میبندمو میبینم
دنیا رو با چشم تو میبینم
دنیای من با عشق درگیره
عشقی که تو نباشی میمیره
عشقی که تو دست تو گل داده
عشقی که به دست من افتاده
تو مثل من رویاتو میبافی
با دست من موهاتو میبافی
خورشیدو با چشمات روشن کن
یکبار ماهو قسمت من کن
من پشت این پنجره میشینم
بارونو تو چشم تو میبینم
عیبی نداره چشمتو وا کن
عیبی نداره باز غمگینم
بازی نکن با قلب داغونم
من آخر بازی رو میدونم
حیفه بخوایم از هم جدا باشیم
من خیلی وقته با تو هم خونم...