سیاه و سفید...
- دوشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۴۴ ب.ظ
یه فصل طلایی بازم این حوالی ...من و خاطراتم چه حال و هوایی
میرن عاشقا شونه به شونه با هم ...منم طبق معمول دو تایی با سایه ام
مثل برگا آواره ام تو خیابون... لهم میکنن عابرا با نگاهشون
تموم خیابون پر از خاطراته ...یعنی کی الان جای من پا به پاته
من هر جا رو گشتم پیدات نکردم... بیا خود به خود مثل اشکای سردم
حالا تو طلایی ترین فصل سالم ...تو نیستی سیاه و سفید میشه حالم
تو نیستی سیاه و سفید میشه حالم...
همیشه همونی رو از دست میدم که با عشق دو دستی بهش چسبیدم
از این قصه ی ساده ی خیلی کوتاه ...بیرون اومدن رو سفید کل موهام
خیابون و کوچه اصلا کل تهرون... که گوشش پره از دروغا تو بارون
منه لعنتی هر جا که پا میذارم... یه نشونی و خاطره از تو دارم
من هر جا رو گشتم پیدات نکردم... بیا خود به خود مثل اشکای سردم
حالا تو طلایی ترین فصل سالم ...تو نیستی سیاه و سفید میشه حالم
تو نیستی سیاه و سفید میشه حالم...
- ۹۶/۰۵/۰۹